ما کان و دکان و پیشه را سوخته ایم
شعر و غزل و دوبیتی آموخته ایم
در عشق کاو جان و دل و دیده ماست
ما جان و دل و دیده هر سه را سوخته ایم
اگر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود
پیش پایی به چراغ تو ببینم چه شود
یا رب ، اندر کنف سایه آن سرو بلند
گر من سوخته یکدم بشینم چه شود
مواظب باشید چیزهایی که دوست دارید به دست آورید و گرنه سرانجام ناچار خواهید بود چیزهایی را که بدست آورده اید دوست بدارید .
در جایی که همه می لنگند همه بر فردی که نمی لنگد می خندند.
شگفتا من باید صد پله بالا بروم . هیچ کس نمی خواهد یک پله با من باشد!
از کجا بدانیم پنجره ای باز است یا نه ؟
کافی است سنگی به طرفش پرتاب کنیم صدای ازش در آمد ؟ در نیامد ؟ خوب پنجره باز بود . حالا بگذار یکی دیگر را امتحان کنیم . ترق ! ای ن بسته بود !!؟؟
.
قدم بزن در رویاهایت
وقتی که در طوفان قدم میزنی
سرت را بالا نگه دارو نترس از تاریکی ، آخر هر طوفان یک آسمان طلایی است و
آواز نقره ای یک چکاوک قدم بزن در باد قدم بزن در باران .
قدم بزن در رویاهایت که این سو و آن سو می رود .
قدم بزن ، قدم بزن با امید در قلبت
و هرگز تنها نخواهی بود هرگز....
ساده باشیم
ساده باشیم
چه در باجه یک بانک
چه در زیر درخت
زمان هیچ گاه به عقب باز نمی گردد